15 نکته درباره طنز
چکیده مقاله
طنز در حقیقت اعتراضی است بر مشکلات، نابهسامانیهایی که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسوولان امر نمیخواهند این اعتراضها را مستقیم و بیپرده بشنوند. از این رو وجدان بیدار و ضمیر آگاه شاعران و نویسندگان با بزرگنمایی و نمایانتر جلوهدادن جهات زشت و منفی و عیبها و نقصهای پدیدهها و روابط حاکم در حیات اجتماعی، در صدد تذکّر، اصلاح و رفع آنها بر میآیند.
در انواع ادبی زبان فارسی هجو و شاخههای آن، یعنی هزل، فکاهی، طنز، لطیفه و… که گاه با تفریح و انبساط خاطر و گاه با تمسخر و جد همراه است، ایجاد خنده و تبسم میکند.
فهرست مطالب این مقاله
نکته نخست :
هزل:
علما اغلب هزل را مقابل جد شمردهاند و از آن بهعنوان بیپرواترین گونه شوخطبعی یاد کردهاند. هزل واژهای عربی و معنی آن مزاح و بیهوده سخن گفتن است. این واژه با کعب (= مزاح و شوخی) و هذیان (= سخن لاف و گزاف، سخن مهمل، لاغ، چرند، جفنگ، بیهودهگویی) و سخریه (= ریشخند و سخن مسخرهآمیز) مترادف است.
دکتر علیاصغر حلبی در مورد هزل مینویسد: در ادبیات فارسی اکثر «هزلیات» شعرا اشعاری هستند که به مطایبه و شوخی درباره مسائل جنسی گفتهشدهاند، و فکری که خودبهخود از ذکر کلمه «هزل» و «هزلیات» به ذهن فارسیزبانان میآید محدودیتی به هزل میبخشد که در طنز یا «ساتیر» نیست.
نکته دوم :
فکاهی:
فکاهی صورت تکاملیافته و عمیق هزل است که از جنبه شخصی درآمده و مخاطب عام یافته و به همین دلیل در همهجا قابلاستفاده است و بیشتر بر عنصر طبیعت و خنده تأکید دارد. رایجترین شاخه شوخطبعی، فکاهی است. این شاخه از شوخطبعی به جهت سهولت نقل و انتشار آن در جامعه بیش از شاخههای دیگر رشد و نمود داشته است.
فکاهی، کلمهای عربی است و در معنی آن آوردهاند: شوخ، مزاح، خوشمزگی، خوش طبعی، گفتوگوی خندهآور میان دوستان و مزاح برای انبساط نفس.
نکته سوم :
هجو:
هجو و هجا به معنی بد گفتن؛ فحشدادن و استهزاء کردن در شعر است. هجا در شعر جاهلی عرب سلاحی بود در خدمت قبایل متخاصم. قبل از آغاز جنگ، شاعری قبیله دیگر را هجو میگفت و شاعری از آن قبیله جواب میداد. بعضی از مردم، از هجو شاعران بیشتر از کشت و کشتار میترسیدند، زیرا گاهی یک هجو چنان خفت و خواری برای قبیله به شمار میرفت که اثرش به آسانی محو نمیشد.
هجو و هجا و تهجاء، هر سه مصدر از هجای هجو است، به معنی عیب کردن و ستمکردن و در اصطلاح ادیبان عبارت است از نوعی شعر غنایی که بر پایه نقد گزنده و دردانگیز است و گاهی به دشنام گویی یا ریشخند مسخرهآمیز و دردآور نیز میانجامد و آن مقابل مدح است. در ادبیات غربی از هجو به لفظ Lampoon یاد میشود و آن را نوشتهای (شعرای نثر) تعریف کردهاند که شخصیت یا ظاهر کسی را یا تشکیلات جامعهای را به طریقهای تلخ و گستاخانه به مسخره بگیرد و قصد از آن بیشتر رنجاندن و آزار باشد تا انتقاد و اصلاح.
نکته چهارم :
طنز:
استعمال کلمه «طنز» برای انتقادی که بهصورت خندهآور و مضحک بیان شود در فارسی معاصر سابقه زیاد طولانی ندارد. هرچند که «طنز» در تاریخ بیهقی و دیگر آثار قدیم زبان فارسی بهکاررفته است، ولی استعمال وسیعی به معنی فعلی کلمه و یا بهتر بگویم به معنی Satire اروپایی نداشته است.
طنز در اصطلاح ادبی نوعی از آثار ادبی که در برشمردن زشتیها و رذایل فردی یا جمعی و آگاهانیدن مردم از آنها میکوشد و فرق آن با هجو یا هجاء در این است که طنز درحالیکه غالباً بر استهزای بسیار و کنایههای بیشمار همراه است و اغلب از هجا مؤثرتر است، اما صراحت تعبیرات و مفاهیم هجو را ندارد؛ یعنی اغلب غیرمستقیم و به تعریض و تلویح، عیوب یا نقایص کسی یا جمعی را بازگویی میکند.
طنز با نیشخندی کنایی و استهزاآمیز که آمیخته با ابهامی از جنبه های مضحک و غیرعادی زندگی است پای را از جاده شرم و تملک نفس بیرون نمینهد و همین نکته مرز امتیاز طنز از هزل و هجو است و از همین روست که در شعر و ادب کلاسیک طنز با هزل و هجو سر مویی فاصله ندارد.
نکته پنجم :
طنز جوونالی:
نوعی طنز مستقیم مربوط به ادبیات کلاسیک غرب که برگرفته از نام جوونال، طنزنویس مشهور رومی است. جوونالی طنزی تلخ، گزنده و عصبی دارد و در آن تحقیر، تمسخر و بدبینی، کاملاً مشهود است.
لحنی خطابی دارد و با مبالغه، تصویری چندشآور از زشتیهای شهر روم را به نمایش میگذارد. در این نوع طنز بدی بر انسان مستولی و نیکی در وجودش نایاب است.
نکته ششم :
طنز هوراسی:
نوعی طنز مستقیم که مربوط به ادبیات کلاسیک غرب است و برگرفته از نام هوراس شاعر طنزپرداز رومی است. این نوع طنز ملایم، مؤدب و تا حد زیادی اغماض گرا است و تا حد امکان از سیاستمداران انتقاد نمیکند.
خنده ناشی از آن بیشتر از سر دلسوزی است تا تحقیر و تمسخر. در طنز هوراسی، انسان ذاتاً موجودی پاکسرشت و نیکخواه است، اما بنا به دلایلی فطرت پاک خود را به فراموشی سپرده است. موضوعات این نوع طنز متنوع است و معمولاً نتیجه اخلاقی دارد.
نکته هفتم :
کمدی:
کمدی هنرنمایشی طنزی است که در آن تمامی عناصر به هر شکلی انتخاب و ترتیب داده میشوند تا درکل موجب خنده و شادمانی مخاطبان شوند. در کمدی همگان اطمینان دارند سرانجام همهچیز بهخوبی و خوشی پایان مییابد، بدکاران به سزای اعمال خود میرسند و شخصیت اصلی و عاشقپیشه به وصال خود می رسد.
البته واژه کمدی انگلیسی نباید با واژه کمدی فرانسه اشتباه شود که لزوماً به معنی نمایش مایه انبساط خاطر نیست و فقط به نمایشهایی گفته میشود که تراژدی نیست.
نکته هشتم :
انواع کمدی:
1. احساساتی
2. بولوار
3. خلقیات
4. دل آرته
5. اطوارها
6. رمانتی
نکته نهم :
کمدی احساساتی:
در کمدی احساساتی ازآنجاییکه بر رنجهای افراد طبقه متوسط و ضعیف جامعه تأکید زیادی میشد، در طول نمایش احساسات تماشاگران بهتدریج برانگیخته و چهبسا اشک هم از چشمانشان جاری میگشت.
اما در پایان بالاخره همهچیز بهخوبی و خوشی پایان مییافت. کمدی «سرخپوست غربی» (1771) اثر «ریچارد کمبرلند»، «آخرین دگرگونی عشق» نوشته «کولی سیبر»، «عاشقان هوشیار» از «سر ریچارد استیل» نمونههای از این نوع کمدی هستند.
نکته دهم :
کمدی بولوار:
نوعی کمدی مردمپسند که در اواسط قرن نوزدهم میلادی در تماشاخانههای بولوار پاریس اجرا میشد. این نوع کمدیها کوتاه بود، اوایل شب به اجرا درمیآمد و کیفیت ادبی چندانی نداشت. «جرج فیدو»، «ساشاگیتری»، «لویی ورنوی»، «آلفرد ساووا»، «ژاک دووا» و «آندره بیرایو» از نویسندگان برجسته کمدی بولوار هستند.
نکته یازدهم :
کمدی خلقیات:
نوعی کمدی که با نمایشنامههای بن جانسون از اواخر قرن 16 و اوایل قرن 17 پدید آمد. درونمایه این نوع کمدی بر اساس نظریه فیزیولوژیکی بود که انسان را آمیزهای از چهار آبگونه خون، بلغم، صفرا و سودا میدانست. طبق این نظریه در شرایطی که میان ترکیبات این چهار آبگونه تعادل برقرار باشد، انسان وضعیت روحی و جسمانی مطلوبی دارد و وقتی این تعادل به هم بخورد، فرد دموی، بلغمی، صفراوی یا سودایی میشود.
نکته دوازدهم در باب مدیریت فرآیند با رویکرد BPM :
کمدی دل آرته:
این نوع کمدی، نمایش سرگرمکننده، پرتحرک و فیالبداههای بود که با استفاده از تیپهای مشخص و موقعیتهای کمیک ایجاد میشد. داستانهای این نوع کمدی معمولاً از منابعی مانند نمایشنامههای قدیمی، اتفاقات روزمره و قصهها گرفته میشد. در بسیاری موارد قصههای کمدی دل آرته، درباره ماجراهای دسیسهآمیز عشقی بود که میان افراد مختلف، از ارباب تا پیشخدمت و از بانو تا ندیمه اتفاق میافتاد.
نمایش اصلی پس از مقدمه کوتاهی که حکم زمینهچینی داشت آغاز میشد و موفقیت آن به قدرت بازیگران در ارائهٔ حرکات خندهدار، تقلید، لودهگری، حاضرجوابی و موسیقی همراه متن بستگی داشت.
نکته سیزدهم :
کمدی اطوارها:
نوعی کمدی که شکسپیر به تأثیر از کمدی نو در انگلستان رواج داد. شخصیتهای این نوع نمایش معمولاً از طبقه متوسط و مرفه جامعه هستند و طرح داستان بر روابط، حیلهها و فخرفروشی مردان و زنان اشرافی استوار است.
عوامل مهمی که در کمدی رفتارها موجب خنده میشود، نکتهپرانیها، حاضرجوابیها، نادیدهگرفتن سنتها، قوانین اجتماعی و مسخرهکردنها است.
نکته چهاردهم :
کمدی رمانتی:
نوعی کمدی است که نمایشنامهنویسان دوران الیزابت ابداع کردند. در طرح داستان این نوع کمدی، عشقی آتشین محور اصلی است. قهرمان مرد عاشق زنی زیبا و دوستداشتنی است و در عشقش با فراز و نشیبهای زیاد مواجه میشود. اما در پایان به وصال خود میرسد و همهچیز بهخوبی پایان مییابد.
نکته پانزدهم :
بقال بازی:
بقال بازی نوعی کمدی سنتی ایرانی بود که برای اجرا متن از پیش تعین شدهای نداشت و بداههپردازی از مهمترین مشخصههای آن بود. دو شخصیت اصلی این نمایش، بقالی خسیس و پول دار و نوکری تنبل و زیرک به نام نوروز بودند. نوروز برای آن که اربابش را آزار دهد خود را ابله جلوه میداد و هر چه اربابش دستور میداد به عکس عمل میکرد.
منابع
پایگاه کتاب گویای فارسی ایران – نسخه 1.0
جمع بندی
هر یک از این خندهها پیامهایی فردی و اجتماعی همراه دارند و با شکلهای گوناگون خود، چه از لحاظ مضمون و محتوا و چه از لحاظ شکل و قالب، در آثار اغلب شاعران، به ویژه آنان که به انتقاد از نابهسامانیها و فسادهای اجتماعی و بیعدالتیها پرداختهاند، دیده میشود.
آکادمی نیک درس امیدوار است که بتواند گامی کوچک در کمک به شما عزیزان برای به دست آوردن مهارت در حرفههای مختلف داشته باشد.
قدر تکتک لحظهها را بدانید و شادباشید.
- همه دوره ها
- نرم افزارهای کاربردی
دیدگاهتان را بنویسید