12 مرحله سفر قهرمان، تدوین
چکیده مقاله
تدوین فقط فکر کردن نیست. شنیدن و دیدن بهجای مخاطب است و به این نتیجه رسیدن که مخاطب در زمان و جای درست فیلم تصاویر و صداهایی که باید را میشنود و میبیند. یک پیام را دو بار و یا نهایتاً سه بار در فیلم بگویید. اگر مخاطب شما همهکس باشند با مشکل مواجه خواهید شد. مخاطب خود را تعیین کنید.
فهرست مطالب این مقاله
آکادمی نیک درس امیدوار است که مشتاقانه به مطالعه این مقاله بپردازید.
12 مرحله سفر قهرمان در تدوین
با بزرگنمایی فرمول [سفر قهرمان] مسیر استاندارد ماجراجویی قهرمان اساطیری از سه مرحله اصلی گذر میکند:
عزیمت، رهیافت و بازگشت
عزیمت: ۱. دنیای روزمره، ۲. دعوت به ماجرا، ۳. رد دعوت، ۴. کمک ماورایی (ملاقات با مرشد) و ۵. عبور از آستانه اول،
رهیافت: ۶. آزمونها (پشتیبانان، دشمنان)، ۷. راهیابی به ژرفترین غار، ۸. آزمایش سخت (محک تجربه) و ۹. جایزه،
بازگشت: ۱۰. راه بازگشت، ۱۱. تجدید حیات و ۱۲. بازگشت با اکسیر
ساختار هرم وارونه در گزارشهای خبری در تدوین
در سبک هرم وارونه چکیده مهمترین بخش خبر در ابتدای خبر و کمارزشترین مطلب در انتها قرار میگیرد و هر قسمت با توجه به میزان اهمیت آنها از بالا به پائین تنظیم میشود. در استفاده از ساختار هرم وارونه در تدوین، موضوع آخر نمیتواند کماهمیت باشد، زیرا شروع و پایان هر فیلم مهمترین بخشهای آن هستند. ازاینرو، برای استفاده از هرم وارونه در ساختار تصویری بخش آخر Call To Action یا فراخوانی برای عمل نامیده میشود.
به مثال زیر توجه کنید:
واگیرترین ویروس تاریخ بشریت
کوید ۱۹ یا ویروس کرونا از مثالهای اخیر بیماریهای کشندهای است که با آن مواجه هستیم. برای اینکه اثر ویروس کرونا را بر بشریت کمتر کنیم تمام کشورها باید با هم کار کنند!
اگر کشورها با هم برای پیشرفت واکسن فعالیت کنند، نرخ کشتار میتواند کمتر شود و همچنین اثر مخرب ویروس بر اقتصاد کاهش مییابد.
این به شهروندان هر کشور بستگی دارد تا درخواست قویای برای همکاری بهمنظور مبارزه با ویروس داشته باشند.
سبک هرم وارونه دارای امتیازها و معایبی است در تدوین
امتیازها:
– طرح مهمترین بخش خبر در ابتدای کار هم برای تدوینگر و هم بیننده خوب است،
– تدوینگر بهسرعت میتواند با ارائه مهمترین مطلب، قلاب خود را در ذهن بیننده بیاندازد،
– بیننده هم میتواند بهسرعت تصمیم بگیرد که این موضوع را برای ادامه دوست دارد و یا نه!.
معایب:
– خستهکننده بودن و بیهنری،
– ساختار ضد داستان و ضد افشای تدریجی برای نگهداشتن مخاطب،
– با پیشرفت کار داستان ضعیفتر و ضعیفتر میشود،
– خالی از خلاقیت و فقط ارائه حقایق خام.
ساختار هرم وارونه مناسب هر داستان خبری نیست
اگر خبر فوری باشد شاید هرم وارونه بهترین راه روایت آن است. که بهسرعت حقایق را به بیننده بیصبر ارائه میکند! اما اگر به یک فیلم کوتاه به شکل هنری آن نگاه کنیم، بهتر است با شیوههای دیگری ارائه شود. مخاطب علاقهمند است فیلم را باحالتی روایی و خلاقانه ببیند.
هر فیلمی نیاز به افشای سریع اطلاعات ندارد و متناسب با محتوا باید ساختار را تغییر دهیم. باید بپرسیم آیا هرم وارونه مناسب این روایت بهخصوص است یا خیر.
تصور صحنه نهایی کمک فراوانی به ما میکند.
مثلاً اگر قرار است یک صحنه احساسی را تدوین کنیم، بهتر است که عینک احساسات را بر چشم بزنیم.
حالا همه مواد را با این عینک میبینیم:: حرکت دوربین، سرعت اجرای حرکت، فوکوس و فلو و همهچیز.
اگر قرار است یک صحنه احساسی و آرام بسازیم، بهطور طبیعی از زوم این – بکهای سریع و یا پن و حرکتهای سریع دوربین اجتناب میکنیم.
سبک روایت پایان شگفتانگیز(Surprise Ending)
سبک پایان شگفتانگیز از سبکهای شیرین روایت است. در این سبک قفل ماجرا در پایان خبر باز میشود و خوانده را شگفتزده میکند. طبعاً این سبک به این دلیل به وجود آمده است که به نیاز نوجویی بینندگان پاسخ دهد! البته این سبکِ نمیتواند برای ارائه هر خبری مورداستفاده قرار گیرد.
این سبک با ویژگیهایی که از آن گفته میشود، برخلاف سبک هرم وارونه است و در آن هر چه قدر پیش میرویم، خبر مهمتر میشود بهطوریکه خبر بهصورت شگفتانگیزی به پایان میرسد. شایان ذکر است که باید از ارائه رویدادهای طولانی در این قالب اجتناب کرد.
در این سبک، بیننده کنجکاو نگاه داشته و برای مخاطب سؤال ایجاد میشود بدون اینکه به آن پاسخ داده شود!
در این سبک از لید غیرمتعارف و سوالی استفاده و معمولاً بدنه خبری بهصورت تاریخی کار میشود و عمده کاربرد آن در حوادث است.
کاربردها:
سبک پایان شگفتانگیز بیشتر درخور رویدادهایی است که خود از چاشنی شگفتی و ندرت برخوردارند. نباید سعی شود که رویدادهای طولانی در قالب این سبک عرضه گردند. برای این کار سبک تاریخی به همراه لید، که به آن پرداختیم، فرصتهای بیشتری را در اختیار نویسنده قرار میدهد. در سبک پایان شگفتانگیز هم میتوان از ایجاز سبک هرم وارونه و هم از فضاسازی. خاص سبک تاریخی به همراه لید بهره برد.
در این سبک خبر از اول تا انتها بهصورت معما گونهای ادامه دارد و این پاراگراف آخر است که در این معما گرهگشایی میکند.
مزیت این سبک در جالب و کوتاه و داستانیتر بودن آن است.
بیاییم یک ماجرا را در دو سبک ارائه کنیم. این ماجرا سوژه عجیبی دارد. تنظیم اول متن به سبک هرم وارونه و تنظیم دوم که به سبک پایان شگفتانگیز ارائه شده است.
بادبادک، دختر سهساله را با خود به آسمان برد!
یک کودک سهساله روز یکشنبه در جریان برگزاری یک جشنواره بادبادکبازی در تایوان برای لحظاتی به همراه بادبادکش به هوا رفت.
به این دختر که در جریان این حادثه با بادبادکش حدود ۱۰ متر از زمین فاصله گرفته بود و سپس به سطح زمین بازگشت آسیبی نرسید. بااینحال والدین او گفتهاند که او ازنظر روانی تحت تأثیر این حادثه قرارگرفته است. مقامات شهر سینچو تصمیم گرفتند که به دنبال این حادثه برگزاری جشنواره را متوقف کنند. جشنواره بادبادکبازی همهساله در سینچو تایوان برگزار میشود.
پرواز فقط برای بادبادکها نیست!
جشنواره بادبادکبازی همهساله در سینچو تایوان برگزار میشود. امسال با اتفاق حیرتانگیزی که در حین جشنواره افتاد، مقامات تصمیم گرفتند ادامه آن را متوقف کنند. گر چه در این حادثه آسیبی به کسی وارد نشد اما حادثه مطمئناً عواقب روانی زیادی را برای خانوادهها و کودکانشان در پی خواهد داشت.
یک کودک سهساله روز یکشنبه در جریان برگزاری جشنواره برای لحظاتی به همراه بادبادکش به هوا رفت و پس از نگرانی فراوان و چرخشهای شدید بادبادک، درنهایت کودک به زمین برگشت.
افشای تدریجی فیلم مستند باید بر اساس کشف لحظه به لحظه باشد. نباید هیچ پلان و یا مطلب تکراری در کل کار استفاده شود. کشف باید تدریجی و سرعت آن متناسب بازمان فیلم باشد. برای مثال:
– فلانی محسن است،
– فامیلش چی بود؟،
– اکبری؟،
– نه بابا محمدی بود،
– پس شد محسن محمدی،
– شنیدی یه نفر رو کشته؟.
در این مرحله که وارد مسئله مهمتری در داستان شدهایم نمیتوانیم به مسئله سادهتر برگردیم، چون نقطه عطفی را گذراندهایم. مثلاً حالا کاملاً بیمعنی است که بپرسیم اندازه کفش او چند است؟!
وقایع داستان به ترتیب پیش میروند و بازگشت به مسائل بیاهمیت فیلم را از ریتم میاندازد. توالی حوادث در افشای تدریجی به ترتیب اهمیت هستند،
کشف باید بهتدریج – لحظه به لحظه و پیشرونده باشد. داستان فیلم مستند خوب THE COVE که برنده جایزه اسکار ۲۰۰۹ شده، به این شکل است:
– نوعی ماهی در بستهبندیهای خاص و باقیمت بسیار بالا به فروش میرسد،
– کمکم میفهمیم اینها ماهی نیستند بلکه نوعی دلفین و از گروه پستانداران هستند و شکار آنها کار خوبی نیست،
– در مرحله بعد متوجه میشویم برای فرآوری این ماهیها از سرب استفاده میشود،
– بعد میفهمیم که این ماهیها به علت گران بودن فقط توسط انسانهای ثروتمند خریداری میشود و آنها را به بیماریهای لاعلاج دچار میکند،
– در مرحله بعد موهای کسی که از کار شکار و خوردن این ماهیها دفاع جانانهای میکند، مورد آزمایش قرار میگیرد و میفهمیم که در بدن خود او نیز مقدار سرب از حد طبیعی بالاتر و احتمال بیماری او نیز بسیار زیاد است.
ترتیب افشای اطلاعات در مستند باید مانند ترتیب اعداد باشد، نمیتوانیم کار را جلو ببریم و در آخر کار بعد از دادن اطلاعات مهم سراغ موضوع بیاهمیتی برویم.
توجه داشته باشید که یکی از فرمولهای شروع داستان مستند، اشاره به موضوع اصلی داستان که قرار است در طول مستند از جنبههای گوناگون موردبررسی قرار بگیرد، میباشد.
در این مورد یک ساختار جهانی وجود دارد، This is a Story About…
این داستانی است درباره…
که البته در ابتدای مستند بر اهمیت داستانی که قرار است گفته شود هم تأکید صدچندان میشود.
تکرار موضوعات در فیلم نیز باعث سررفتن حوصله مخاطب میشود. مگر اینکه آن موضوع بسیار مهم باشد. یک قانون نانوشته است که میتوان یک موضوع را دو بار و حداکثر سه بار در فیلم به اشکال مختلف بازگو کرد. بیفایده است که موضوع بیاهمیتی که در فیلم نشان دادهشده است، دوباره در جای دیگری از آن تکرار شود. همچنین نباید از پلانهای تکراری استفاده کنیم.
اگر بتوانیم کار را با یک سؤال بزرگ شروع کنیم و مسئله را مهم جلوه دهیم، در همان ابتدا مخاطب را متوجه اهمیت فیلم و حس کنجکاوی او را برای پیگیری ماجرا برانگیخته میکنیم.
برای مثال برای بهبود شیوه خودروسازی در ایران فیلم را با این سؤال آغاز میکنیم که چرا ایران مقام بالایی از کشتههای تصادفات رانندگی را به خود اختصاص داده است؟! یا در مورد وضعیت فعلی سیاهان در آمریکا، این سؤال را در ابتدای کار مطرح میکنیم که چرا بعد از گذشت ۱۵۰ سال از اتمام بردهداری، دارایی سیاهان یک بیست و پنجم سفیدپوستان است و یا چرا ۷۵٪ زندانیان را سیاهپوستان تشکیل میدهند.
یا در مورد مراسم اربعین حسینی و این پیادهروی عظیم مردمی و پذیرایی از مردم میتواند این سؤال مطرح شود که چه چیزی این مردم را اینچنین مشتاق اینکار کرده است که مسیر چند صد کیلومتری را برای زیارت امام حسین طی میکنند؟!
PACING
به معنای تعیین اندازه هر پلان در فیلم است که البته با توجه به نیاز دراماتیک صحنه و با توجه به عناصر درونی پلآن همانند حرکت و صدا اجرا میشود.
RHYTHM
به معنای سرعتی است که از کنار هم قرار گرفتن پلانها درصحنهها ایجاد میشود. ریتم موضوع بسیار گستردهای است. با راش گفتگو یا با تصاویر آزاد ضبطشدهای که در اختیار داریم، ریتمی جدید میسازیم. میتوانیم یک خروشند و تصویری خلق کنیم، بهاینترتیب که سرعت برشها به ترتیب افزایش پیدا کند و یا برعکس سرعت برشها را کم میکنیم و به ثبات میرسیم. زمان را فشرده میکنیم یا گسترش میدهیم تا درام را به کار اضافه کنیم.
ریتم تمام این المانهایی است که با دلایل متفاوت به هم متصل میشوند، پس ریتم یک قلمموی بزرگ است که به تمام تدوین رنگ تازهای میبخشد. ریتم را در طراحی سکانسها میسازیم. ریتم را با انتخاب نوعی از پلانها و حرکت آنها میسازیم و البته ریتم را در انتخاب موسیقی خاص برای صحنه ایجاد میکنیم. ممکن است ریتم ثابتی در یک فیلم داشته باشیم و یا به دلایلی خاص آن را سریعتر و یا کندتر کنیم.
جای صحنه در فیلم (فرض کنید سه صحنه سریع را پشت سر هم میگذارید یا سه صحنه آهسته و احساسی را پشتهم قرار میدهید. بهطور طبیعی نتیجه مطلوب نخواهد بود بلکه باید منحنی تغییرات را در طول کار داشته باشیم).
عناصر فوق، لحن کار را در تدوین مشخص میکنند
میتوان تفاوت تدوینگر خوب و تدوینگر عالی را از ریتمی که درصحنه ایجاد میکند، بفهمیم. چون او باید استاد المانهای متفاوتی برای شکل دادن به یک صحنه باشد. نه فقط دانستن سرعت برشها در تایم لاین در کل ریتم مسئلهای پیچیده است.
به معنای سرعتی است که در یک فیلم از ترکیب تمپوهای مختلف احساس میکنیم. همچنین در ریتم فقط عامل برش دخیل نیست بلکه ممکن است با انتخاب یک موسیقی، کار ریتم جدیدی بگیرد و یا حرکات درونی و یا صداهای یک پلان ریتم جدیدی به فیلم بدهد.
در تدوین ریتم مناسب انتخاب کنید.
تدوین خیلی سریع باعث گیج شدن مخاطب میشود و تدوین آهسته او را خسته میکند. بهعنوان یک قانون کلی بهتر است سریع مونتاژ کنید تا آهسته – هیچچیزی بدتر از خسته کردن مخاطب نیست/ یعنی گیج کردن مردم با نمایش سریع صحنهها بهتر از خسته کردن آنهاست.
بهعنوان تدوینگر باید بدانید که به شکل عمومی سرعت برشها بیشتر شده است.
۱. زمان توجه مخاطب روزبهروز کمتر میشود.
چون مخاطب این روزها با تبلیغات تلویزیونی، بهروزرسانی سریع شبکههای اجتماعی و اخبار ۲۴ ساعته در مورد همهچیز و هیچچیز! بمباران میشود.
۲. مردم به برش سریع عادت کردهاند.
مطابق پژوهشهایی در دانشگاه کورنل، طول پلان فیلمها در سال ۱۹۳۰ بهطور متوسط ۱۲ ثانیه بوده اما حالا ۲/۵ ثانیه است.
به این معنا که امروزه تماشاگران میتوانند صحنه را سریعتر بفهمند.
۳. همیشه میخواهید یک گام جلوتر از مخاطبتان باشید.
تماشاگران امروزی باهوشاند. خیلی طول نمیکشد که بفهمند روی پرده چه میگذرد. معمولاً یک یا دو ثانیه!
تدوینگران غیرحرفهای علاقه دارند، صحنهها را بیش از اندازهای که لازم است در فیلم نگهدارند اما تدوینگران حرفهای به کوتاه شدن پلانها توجه میکنند. آنها برشهای پویایی ارائه میکنند، بدون اینکه فهم مخاطب از صحنه دچار مشکل شود.
فرض میکنیم که روی پروموشن یک فیلم کار میکنید که حدود ۳۰ ثانیه و یا کمتر است. سعی میکنید بیشترین پلانهای ممکن را به تماشاگر نشان بدهید و معمولاً تا جای ممکن فضاهای خالی را حذف میکنید. مانند این!
اما اگر بخواهید تریلر بلند، فیلم کوتاه و یا مستند بسازید، میدانید کجاهای فیلم را فشرده کنید و برعکس به کجاهای صحنه اجازه دهید تا نفس بکشد و طول و تعداد پلانها را بیشتر میکنید. پس به مخاطب اجازه میدهید که احساساتش بیشتر با کار درگیر شود و به وقایع فکر کند.
به خاطر داشته باشید که Pacing همیشه بهسرعت برشهای شما بستگی ندارد بلکه در فیلمنامه به معنای سرعت ارائه اطلاعات داستانی در فیلم است.
ممکن است بخواهید تماشاگران به فیلم فکر کنند. بخشی از جلبتوجه و درگیر کردن آنها با فیلم آن است که اجازه دهید خودشان تکههایی از فیلم را به هم ربط بدهند. با باقی گذاشتن بعضی سؤالات و نکات حلنشده در تدوین، تماشاگران را معلق نگه میدارید و باعث میشوید مدام فکر کنند که در آنها حس سریعتر بودن ریتم فیلم را ایجاد میکند.
در ساختار کار مستند کوتاه به چند نکته توجه میکنیم:
– ساختار کلامی و بخشهایی از حالات صورت و گفتار شخصیتهای اصلی (مکالمه)،
– ساختاری که برای تصویرسازی کلام استفاده میکنیم (B-Roll)،
– شروع و پایان کار (تصاویر اول و آخر یک کار بسیار مهم هستند)،
– لحنی که برای بیان کار از آن استفاده میکنیم (Tone).
تمام عوامل تولید از قبیل کارگردان و تهیهکننده و شرکت تولیدکننده فیلم به این نکات توجه میکنند و اینها هستند که یک سکانس را میسازند.
تفاوت اصلی بین راف کات (Rough Cut) و فاین کات (Fine cut) در ضرباهنگ و زمانبندی درست پلانهاست.
۱. گاهی در بخشی از تایم لاین از تصاویر طولانی استفادهشده است،
۲. بعضی جاهای تایم لاین تصاویر خیلی کوتاه هستند،
۳. در بعضی جاها سرعت کات با تمپو صحنه برابر نیست، مثلاً صحنه عاطفی است اما کاتهای خیلی سریع داریم،
۴. گاهی بین بخشهای انتخابشده از کلام فاصله طولانی تصویری ایجاد کردهایم که باید کمتر شود،
۵. گاهی بین بخشهای انتخابشده از کلام فاصله کوتاه تصویری ایجاد کردهایم که باید بیشتر شود.
برای اصلاح ریتم کار با دو مقوله مواجه هستیم:
۱. اصلاح زمانبندی اشتباهی که در راف کات انجام دادهایم.
۲. اصلاح زمانبندی اشتباهی که در خود پلانها هنگام فیلمبرداری رخداده است.
فیلم را به یک بچه نارس متولدشده بدل نکنید و کوتاه بودن فیلم به معنای بهتر بودن نیست. یک فیلم ممکن است ۴۲ دقیقه باشد اما یک تبلیغ تلویزیونی ۲۹ ثانیه است.
مثل یک تدوینگر تدوین کنید. آنقدر تمرین کنید که همانند رانندگی روان بتوانید احساسات و داستان را در فیلم خود بهپیش ببرید.
منابع
www.insidetheedit.com
جمع بندی
یک پیام کهنه و یا یک شخصیت بیاهمیت را روایت نکنید و فیلم خود را با یک جمله قدیمی آغاز نکنید که احتمالاً مخاطبان خود را تشویق به دنبال نکردن کردن فیلم خواهید کرد.
اگر راست دست هستید و با دست چپ بنویسید احتمالاً مخاطبان متوجه ضعف شما خواهند شد. پس درباره چیزی که میخواهید روایت شود تسلط کافی پیدا کنید.
آکادمی نیک درس امیدوار است که بتواند گامی کوچک در کمک به شما عزیزان برای به دست آوردن مهارت در حرفههای مختلف داشته باشد.
قدر تکتک لحظهها را بدانید و شادباشید.
- همه دوره ها
- نرم افزارهای کاربردی
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.