مدیریت دانش در سازمان
![مدیریت دانش در سازمان مدیریت دانش در سازمان](https://nikdars.com/wp-content/uploads/2023/01/powerbi90.jpg)
چکیده مقاله
در اقتصاد دانایی، ارزش شرکتها، سازمانها و اشخاص بهطور مستقیم به دانش آنها و سرمایههای معنوی مربوط است. این در حالی است که در شیوه حسابداری قدیم، اندازهگیری و مدیریت سرمایههای مالی اعم از ماشینآلات، تجهیزات و نقدینگی در اختیار سازمان در دستور کار قرار میگرفت.
اساساً هر تجارتی به شکل یا شکلهای خاصی تولید ارزش میکند، که درغیراینصورت نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
فهرست مطالب این مقاله
![مدیریت دانش در سازمان مدیریت دانش در سازمان](https://nikdars.com/wp-content/uploads/2023/01/630cb14c88d16f4fea5d9c19_Untitled-design-23-1024x576.png)
جایگاه مدیریت دانش در سازمان
مدیریت سازمان وابسته به منابعی است که مدیران برای تحقق اهداف سازمان و بهطور صرفهجویانه به خدمت میگیرند. یعنی بهرهوری. ازجمله منابع سازمانی میتوان به منابع انسانی، مالی و مادی اشاره کرد.
امروزه ارزشمندترین دارایی و سرمایه هر سازمان، نیروی انسانی آن است. محیط متغیر امروز به سازمانها اجازه نخواهد داد در مقابل فشارهای ناشی از مهارتها، تواناییها و تکنولوژیهای رقیب بهصورت سنتی اداره شوند. در جهان رقابتی امروز، سازمانی شانس بقا دارد که بتواند خود را پیوسته با تغییرات محیط پیرامون وفق دهد.
تغییرات محیطی سازمانها را وادار ساخته تا پیوسته بهمنظور سازگاری با محیط به دنبال بهترین راهکارها و رویهها باشند و بدین ترتیب به مزیت رقابتی دست خواهند یافت. یکی از راههای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار، تأکید بر یادگیری مستمر کارکنان بهمنظور نیل به اهداف سازمانی با حداکثر اثربخشی است. در دنیای امروز، موفقیت هر سازمان به توانایی مدیریت این داراییها بستگی دارد.
اساساً زندگی سازمانی مدرن برپای مبانی زیر استوار است:
ـ ضرورت پاسخ سریع به ایدهها و مدلهای جدید اقتصادی و بازرگانی
ـ نرخ رشد سریع و مستمر تغییرات فناوری
ـ نوآوری سریع در ارائه محصولات و خدمات با بهرهگیری هر چه بیشتر از محتوای دانش
ـ بازارهایی که بهطور فزاینده رقابتی و جهانی میشوند.
ـ چالشانگیزی مسائل مدیریت و رهبری که کاملاً پیچیده و مسئله آمیزند.
ـ سرعت تغییر به این معنی که سازمانها در مقابل منسوخ و یا کهنه شدن مبنای دانششان آسیبپذیرند.
ـ ضرورت یادگیری مادامالعمر، دانشآفرینی و مشارکت نیروی کار.
مقوله مهم در اینجا، تعریف ارزش و شاخصهای آن است. در حسابداری سنتی و در جامعه صنعتی که تولید انبوه شاخص اثربخشی و بقای سازمانها محسوب میشود، شاخصهای مهم ارزش زایی را نقدینگی، ماشینآلات و تجهیزات و بهعبارتدیگر سرمایههای فیزیکی و ملموس تشکیل میدهند. اما سازمانهای معاصر ناگزیر باید به شاخصهای جدیدتری مانند زمان، هوش، روابط، دستورالعملهای دانایی، نوآوریها روی بیاورند.
در این شرایط ارزش، از تعامل بین افراد بهعنوان سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری سازمانی مثل فرایندهای R&D ایجاد میشود. ازاینرو، سرمایههای معنوی در مقایسه با سرمایههای فیزیکی ارزش بیشتری پیدا میکنند. و افرادی که در سازمان مشغول به کار هستند بهعنوان سرمایههایی که با تولید محصولات و ارائه خدمات خلاقانه و نوآورانه سازمان را در دستیابی به برتری رقابتی کمک کنند، اهمیت فوقالعاده مییابند.
با سیری در تاریخ نظریههای سازمان میبینیم که نیروی کار قرن 21 با نیروی کار یک دهه پیش از آن تفاوت زیادی دارد. در مصوبهای که در سال 1944 در بریتانیا به تصویب رسید، تنها شمارکمی از مشاغل بهعنوان کارهای دانشی توصیف شدند. حدود 20 درصد از این شاغلان، حرفهای و اداری بودند و مابقی نیروی کار در مشاغل یدی از قبیل: معدنچی، کارگر فولادسازی، کشتیسازی و… استخدام میشدند.
حالآنکه، وضعیت کنونی، عکس این را نشان میدهد، به طوریکه، نیاز کمتری به نیروی کار غیرماهرانه و نیمه ماهر احساس میشود، و نظام اقتصادی عمدتاً در طلب افرادی با توان عالی مدیریتی، فنی و مهارتهای مبتنی بر دانش و دانشآموخته تحصیلات تکمیلی میباشد.
امروزه دیگر کارکنان وسیله آدمکهای ماشینی تیلوریستی تحت فشار و کنترل قرار نمیگیرند، و اغلب آنها انسانهایی خودفرمان و دانشکارانی خلاق میباشند. از سوی دیگر، کارفرمایان از نیروی کار خود کاملاً انتظار دارند که آموزش دیده خلاق کارآفرین باشند و طیف گستردهای از مهارتهای اساسی را دارا باشند.
بهعبارتدیگر، کارکنانی که سازمان را در دستیابی به برتری رقابت و ارزش زایی یکقدم جلوتر ببرد. یکبار دیگر تأکید میکنم که آن دسته از کارکنانی بهعنوان دارایی ارزشمند محسوب میشوند که برای سازمان ارزشآفرین باشند.
![مدیریت دانش در سازمان](https://nikdars.com/wp-content/uploads/2023/01/1591664810277-Tribal-Knowledge.png)
ازاینرو، در ضمن بحث مدیریت دانش، موضوع مدیریت و مهار دانش این دسته از کارکنان که «دانشگر» یا دانشکار نامیده میشوند، اهمیت فوقالعاده پیدا میکند و اغلب از بزرگترین چالشهای مدیریت دانش به شمار میرود.
اهمیت این امر زمانی آشکار میشود که عناصر کلیدی سازمان را ترک کنند. چنانچه سازوکارهای مناسبی برای بهرهگیری از دانش کارکنان وجود نداشته باشد، وقتی آنها از سازمان خارج میشوند، دانشی که دارند نیز همراه با آنها خارج میشود.
دانش ازدسترفته برای سازمان زیانهای جدی به بار میآورد. بر این اساس، برآورد میشود که بهطور متوسط، هر سازمانی درنتیجه جابجایی منابع انسانیاش هر پنج سال نیمی از سرمایه دانش خود را از دست میدهد. اهمال در ضرورت مهار مطلوب دانش فردی منتج به پیامدهای تأسفباری برای سازمان خواهد گردید، که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
• اتلاف دانش و تخصص
• از دست دادن درآمد و سود
• فقدان بهرهوری
• فرصتهای ازدسترفته زیاد
• ممانعت از پیشرفت
• از دست دادن دانش انجام بهترین کارها
• از دست دادن فرصتهای یادگیری
• کاهش کیفیت دانش موردنیاز برای آینده
• به خطر افتادن سرمایه اجتماعی و فرهنگسازمانی
• آسیب وارد آمدن به روابط سازمان با مشتریان، عرضهکنندگان و سهامداران کلیدی
• سرمایهگذاری توسط سازمانهای دیگر روی ایدههایی که زمانی متعلق به خود آنها بوده است.
این در حالی است که اعمال مدیریت دانش در سازمان متضمن فوایدی است که از مهمترین آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• کاهش هزینههای آموزش و زمان برای کارکنان جدید؛
• به حداقل رسیدن دوبارهکاریها و اشتباهات سازمان؛
• تبدیلشدن به یک سازمان یادگیرنده و هوشمند؛
• سرعت حل مسائل و تصمیمگیریها را افزایش میدهد؛
• ساده و مؤثر کردن عملیاتها و کاهش هزینهها از طریق کاهش فرایندهای تکراری و غیرضروری؛
•ارتقای خدمت به مشتری و رضایتمندی او از طریق بهبود سرعت و کیفیت ارتباط با مشتری.
![مدیریت دانش در سازمان](https://nikdars.com/wp-content/uploads/2023/01/1665494843148-Knowledge-Management-Systems-Examples-1024x768.jpg)
تعریف دانش و داراییهای دانشی:
با توجه به دستهبندیهایی که از تعریف دانش در کتابهای مختلف ارائهشده است، سه معنی اصلی از آن استنباط شده است:
1) دانش به مفهوم آشنایی ناظر بر دانش مستقیم نسبت به امور یا افرادی خاص به خاطر تجارب قبلی با آنهاست.
2) دانش به معنی کاردانی و مهارت، در مواردی است که شخصی میداند چگونه کاری را انجام دهد.
3) دانش بهعنوان «مهارت یا کاردانی» متضمن توانایی فرد برای انجام انواع فعالیتهای خاص، از فعالیتهای فیزیکی گرفته تا فعالیتهای شناختی پیچیدهتر است.
4) دانش به معنی تصدیق و پذیرش، این اصطلاح در مواردی به کار میرود که انسان به مفاد گزارهای صحه میگذارد و آن را تصدیق میکند. دانش به مفهوم اطلاعات (صحیح)
نوع سوم مفهوم دانش یعنی دانش گزارهای موردنظر فیلسوفان غربی است یکی از دلایل اصلی تأکید فلسفه غرب بر این نوع دانش (دانش گزارهای) این است که برتری و تفوق شناختی انسان بر حیوانات بر پایه این نوع دانش بنانهاده شده است.
از این حیث که ذاتاً با زبان مرتبط است و کاملاً آشکار و رمزگذاری شده است. بهرغم اینکه دانش حیوانات از نوع دانش به مفهوم آشنایی یا توانایی است، دانش گزارهای ویژگی شاخص انسانی است.
در تعریفی عملیاتیتر از دانش، دانش را میتوان بر اساس یک ساختار سلسله مراتبی از داده و اطلاعات تعریف کرد که با در نظر گرفتن دو معیار وابستگی به زمینه فهم تعریف کرد.
این نشان میدهد که دانش از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ریشه میگیرند و بر مبنای آن تعریف میشوند. دانش، نه داده است و نه اطلاعات. هرچند که به هر دو مربوط بوده و تفاوت آنها لزوماً از حیث ماهیت نیست و صرفاً ازنظر مراتب باهم متفاوتاند. درک این سه واژه و چگونگی رسیدن از یکی به دیگری در حوزه مدیریت دانش بسیار مهم است.
داده به مجموعه نمادها، کمیتهای عددی و غیرعادی و رشته واقعیتهای عینی و مجرد در مورد رویدادها گفته میشود. بهعبارتدیگر، دادهها را میتوان مواد خام عناصر موردنیاز برای تصمیمگیری تعریف کرد. چراکه نمیتوانند عمل لازم را تجویز کنند. درعینحال، برای بسیاری از سازمانها از قبیل بانکها، شرکتهای بیمه، شرکتهای آب و برق و گاز و…اهمیت زیادی دارند.
چون مواد اولیه ضروری برای خلق اطلاعات محسوب میشوند. نمرات یک درس، اسامی شهرها، منوی غذا ازجمله دادهها هستند. این واقعیتها هرگز بهخودیخود نشان نمیدهند که وضعیت درس یک دانشآموز چگونه است یا غذای موجود در منو خوشمزه است یا خیر. اما وقتی این دادهها تفسیر شوند، معنادار میشوند.
بنابراین، داده (یک نوع اطلاعات) الگوهای ساده اما فاقد معنا هستند. مگر اینکه ارگانیسم این الگوها را سازماندهی و تفسیر کند. ازاینرو، دانش در ذهن انسان به شکل الگوهای عصبی ذخیرهشده یا بیانشده وجود دارد که ممکن است از طریق تفکر خودآگاه فعالشده و منعکس شود.
درواقع، اطلاعات، همان دادههای مربوط و هدفدار هستند. نوعی پیام هستند. داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است. برای هدف خاصی سازماندهی میشود. باارزش دادن به دادهها میتوان آنها را به اطلاعات تبدیل کرد.
بنابراین، اگر هدف از گردآوری دادهها را بدانیم؛ بخشهای کلیدی و تعیینکننده آن را بشناسیم؛ دادههایی که بهصورت کمی و عددی هستند را با استفاده از محاسبات ریاضی و آماری تجزیهوتحلیل کنیم؛ دادههای موجود را غلطگیری کنیم و آنها را در حجم کمتری خلاصه کنیم، آنگاه تبدیل به اطلاعات میشوند.
به عبارت خلاصهتر، میتوان گفت که دانش عبارت است از اطلاعات اما اطلاعات همراه باتجربه، مهارت و بینش. بهطور مثال اگر از شما سؤال شود که دانشمند به چه کسی گفته میشود شما قطعاً به یک کتاب یا یک پایگاه اطلاعاتی اشاره نخواهید کرد.
بلکه شما تصویر کسی را ارائه خواهید کرد که در زمینهای خاص دارای اطلاعات زیاد عمیق و قابل اعتماد باشد و فردی هوشمند و تحصیل کرده باشد. به واقع، دانش با گذشت زمان از راه تجربیات کسب شده از دورههای آموزشی، مطالعه کتبها و آموزش غیررسمی گسترش میباید. تجربه به کارها و رویدادهای گذشته برمی گیرد.
دونپورت (1954) دانش سازمانی را چنین تعریف میکند:
«مجموعه سیالی از تجربیات، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهای کارشناسی نظام یافته که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربیات و اطلاعات جدید بدست میدهد، تعریف میکند».
دسته بندیهای متعددی از انواع دانش ارائهشده است. لذا، در این مبحث به رایجترین این دسته بندیها اشاره خواهیم کرد.
ازنظر معرفت شناختی، دانش به چهار نوع خاص تقسیم شده است که عبارتنداز:
دانش چیستی؛ دانش چرائی؛ دانش چگونگی؛ دانش چه کسی. دانستن چیستی به دانش مربوط به وقایع اشاره دارد؛ دانستن چرایی معطوف به دانش مربوط به قوانین طبیعت میشود؛ دانستن چگونگی به مهارتها اشاره دارد و دانستن چه کسی نیز بر اطلاعات مربوط به کسی که چیزی را میداند وکسی که میداند چه چیز انجام دهد، دلالت دارد.
گاهی اوقات چنین استدلال میشود که تمایز میان دانش ضمنی و دانش آشکار دقیقاً مربوط به تفاوت بین دانش نظری know- that knowledge و دانشعملی know-how knowledge میباشد. دانـش نظری دانشی است که فرمولبندی شده، بهآســانی قابـل انتـقال و قابـل دسـترسی است. بهبیان دیـگر، دانـش نظــری، دانـش فـراینـد شـناخـت اصـول اساسی اسـت.
چنین دانشی را میتوان با بازنمایی صریح و روشن آن در قالب قوانین، ایدهها و مفاهیم بنیادی شناخت. درحالیکه، دانش عملی، ساخته و پرداخته تجربه مستقیم فرد از دنیای پیرامون بوده و به فرد امکان میدهد تا ماهرانه و بدون تأمل دست به کاری بزند.
![مدیریت دانش در سازمان مدیریت دانش](https://nikdars.com/wp-content/uploads/2023/01/change-management.png)
این همان صورت عملی دانش است که ما را در عمل، داوری و انجام امور بدون توجه به اصول و قوانین موجود راهنمایی میکند. باتوجه به اینکه، دانش نظری حقایقی را برای ما آشکار میکند، دانش عملی ما را قادر میسازد تا از طریق تجربه، دانش را کسب و با کاربست آن به شیوههایی نو و خلاق آن را بیاموزیم.
علاوه بر این، تقسیم بندی دیگری از دانش ارائهشده است که مبنای این دسته بندی، معیار قدرت انتقال و مبادله است. بر این اساس دانش به دو نوع دانش آشکار و ضمنی تقسیم میشود. آنچه در قالب اسناد رسمی نظیر؛ آیین نامهها، رویههای کاری، گزارشات، پایگاههای اطلاعاتی، کتابهای کتابخانهها، اسناد بایگانی شده، نامهها، سیاستها و بیانههای سازمانی قابل ملاحظه است، دانش آشکار نامیده میشود. بهعبارتدیگر، دانش آشکار ناظر بر دادهها و اطلاعاتی است که ملموس و آشکار است.
بر خلاف دانش آشکار، دانش ضمنی ذهنی، شخصی و موقعیتی است، غیر قابل بیان و از راه تجربه حاصل میشود. اصطلاح دانش ضمنی بر اهمیت بعد ذهنی و شخصی دانش تأکید دارد و در رابطه با حدسیات، بینشها، درون یافت ها، احساسات و عواطف مطرح میشود. در حقیقت، دانش ضمنی، دانش فردی و اجتماعی است.
از این حیث که عمیقاً ًریشه در بینش و تجربه فردی دارد و از عقاید، تجارب، فرهنگ و ارزشهای فردی سرچشمه میگیرد و بندرت شکل رسمی به خود میگیرد. پولانی (1966) در این باره معتقد است: «ما بیش از آنکه بتوانیم بگوئیم، می دانیم». اساساً اشکار کردن دانش ضمنی و مدیریت آن از چالشهای اساسی مدیریت دانش است.
برای روشن شدن تمایز بین دانش اشکار و دانش ضمنی میتوانیم آن را به یک کوه یخی تشبیه کنیم که تنها بخشی از آن قابل رویت است. درحالیکه بخش اعظم آن در آب نهان و از دیدهها پنهان است. بنابراین، آن بخش از دانش که برای همگان قابل رویت، ملموس و مشهود است، دانش آشکار اطلاق میشود و آن بخش از دانش که در ضمیر و اذهان انسان وجود دارد و برای دیگران قابل رویت نیست و همگان از آن مطلع نیستند، دانش ضمنی است.
ازاینرو، دیدن باورها، افکار، نگرش و الگوهای ذهنی یک فرد برای دیگری قابل رویت و ملموس نیست مگر آنکه مکتوب شود و به زبان آورده شود. در این صورت نیز شما قادر به دستیابی و کسب همه آن دانش فرد نخواهید بود.
![مدیریت دانش در سازمان مدیریت دانش در سازمان](https://nikdars.com/wp-content/uploads/2023/01/benefits-of-utilizing-knowledge-system-1024x559-1.png)
منابع
knowledge management (KM)
جمع بندی
چنانکه اشاره شد، دانش در مفهوم کلی خود به دو نوع دانش اشکار و دانش ضمنی تقسیم بندی شد. در ادامه این تقسیم بندی میتوان با توجه به سطوح سازمانی، دانش را به دو نوع فردی و سازمانی یا گروهی تقسیم بندی نمود. لازم به ذکر است که هر دو نوع دانش ضمنی هم میتواند به شکل آشکار و به شکل ضمنی باشد.
اما مقصود اصلی از تعریف دانش و انواع آن، شناخت دانش سازمانی و ابعاد آن است تا با حصول این شناخت، سازوکارهای مناسبی را برای مدیریتان اندیشید.
آکادمی نیک درس امیدوار است که بتواند گامی کوچک در کمک به شما عزیزان برای به دست آوردن مهارت در حرفههای مختلف داشته باشد.
قدر تکتک لحظهها را بدانید و شادباشید.
- همه دوره ها
- در دست انتشار
دیدگاهتان را بنویسید